217 . از بیهوده ـترین روزها ..

ساخت وبلاگ
امشب دلم بدجور شکست .. شکست و نتیجش شد اشکای یواشکی تو حموم .. شد بغضایی که به زور قورت میدادم تا مبادا چشمام قرمز بشه و همه حالمو بفهمن .. نزاشتم بفهمن این همه دارم جون میکنم و با چه بچه بازی هایی دارم امتحان میشم .. شدم عاطفه ی ۸ سال ِ پیش .. پنهونی و از دور میرم می بینمش .. چیزی نمیگم به نگاهی بسنده میکنم و برمیگردم .. تو مسیر سرمو میچسبونم به شیشه ی اتوبوس و زار میزنم .. مثل همون ۸ سالِ پیش هرکی تو اتوبوس حالمو می پرسه بدتر میشم و هق هق میکنم .. منم دلم میخواد مثل خیلیا خوشبختیمو جار بزنم .. دلم میخواد روزامو زندگی کنم و با عشق نفس بکشم .. این روزا غم انگیزترین روزامه .. همه خوشحال ان .. به هرطرف سر میچرخونم یکی اونقدر تو خوشی ِ زندگیش غرقه که همون لحظه واسه درموندگی و بدحالی خودم گریم میگیره .. مثل ۸ سالِ پیش همه درگیر زندگی خودشون ان .. مثل ۸ سالِ پیش عاطفه تو این شهر تنهاست .. مثل ۸سال ِ پیش تنها همدمم خداست و اشکای نیمه شب .. مثل همون روزا کسی نگرانم نیست و بی کَسیم داره گوش عالم رو کر میکنه .. میدونی .. ؟ اون لحظه ای که گفتی من خوشبخت ترینم چه فرقی با الآن داشتم .. ؟؟ شاداب بودم و سرحال .. از ذوق روی پاهام بند نبودم .. فضا واسه پر کشیدنم کم بود .. زیر چشمام سیاه نبود .. وزنم کم نشده بود .. آروم بودم خیلی آروم .. این روزا این عشق با همون آتیش روز اول داره دلمو میسوزونه .. 217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 98 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 6:00

چند شبه نصفه شب میرم یه مسکن میخورم .. تا که اثر کنه یه ساعتی طول میکشه .. بعدش به امید اینکه به زور مسکن خوابم ببره چشمامو می بندم و فقط یجا هستم .. یجای همیشگی .. تا به فکر و ذهن و قلبم برسم وقت نماز شده .. تو تاریکی نمازمو میخونم و یه ساعتی هم سر جانماز میشینم .. روزای صبر و انتظارم دوباره از نو شروع شده و نمیدونم دعاهام کجا داره ذخیره میشه ... بمیرم امروز مامان گفت دلم واست میسوزه که اینقدر غم تو دلت داری و هیچی نمیگی .. همه از دستم تو ناراحتی ان .. نمیدونم این وسط کی رو باید ببخشم کی رو نباید .. نه دنبال مقصرم نه هیچ چیز دیگه .. فقط دارم صبر میکنم خدا این سختی هارو بهم بده تا یه روزی حقم و از این زندگی بگیرم .. تا به چیزی که میخوام برسم و به خودم، خودش، همه ی آدمایی که تو زندگیمون اثر گذاشتن، ثابت کنم باید جنگید تا قدرت عشق رو فهمید .. از وقتی یادم میاد و تونستم دور و برم رو بشناسم فقط دنبال یچیز بودم و تا امروز هم واسش تلاش کردم .. از اینجا به بعد هم تلاش میکنم تا لجبازی ها، غرورا، کم آوردنا همش تموم بشه و جاش زحمت واسه زندگی، انگیزه و امید بیاد .. خدایا ؛امتحانای سخت ازمون نگیر . به زندگیامون عشق و محبت بیشتری بده .. 217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 96 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 6:00

سوزش جای ِ سرُم دستمـو بی حس کرده .. سر دردم اجازه نمیده از جام پاشم و همش یه گوشه افتادم .. دور چشمام قرمز و پف کرده .. روم نمیشه نگا به بقیه کنم .. نگرانیا و غصه ها رو میفهمم و خودم درمونده تر از همه ـم .. بی کَس تر ، تنها تر ، آشفته تر ، خراب تر از همیشه .. چه حال ِ خوشی دارم این روزا .. خدایا ، تا کی این امتحانا ؟ تا کی آدما تو سختی باشن و به امید خوب شدن روز بگذرونن ؟ خودت زودتر واسه هممون یه کاری بکن تا اینقدر رنج نکشیم .. من نه آدم خوبی بودم ، نه آدم بدی. وقت ِ غم ازت کمک خواستم و وقت ِ شادی از ته ِ دل گفتم شکرت .. تو نگاه به من نکن . تو رحمان و رحیم ـی بی هیچ کم و کاستی . خودت دلمـو آروم کن . که جز تـو کسی از این دل ِ شکسته خبر نداره 217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 3:04

آوارگی که شاخ و دم نداره .

همینکه تو شلوغی ِ شهر ،

با خجالت و چشمای اشکی ازت خداحافظی میکنم

و تو اون لحظه نمیتونی منو کنار خودت نگه داری

یعنی من آواره ترین دختر شهرم ...

آواره ترین ، بدبخت ترین ، بیچاره ترین ...

217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 3:04

روز و شبم شبیه هیچ چیزی نیست
خدایا من از این دریای ِ حکمتت
از این نامهربانی ِ روزگارمان
خسته ام
رنجیده ام
دل شکسته ام
اینقدر رنج و سختی
این امتحان به این بزرگی
چندسال صبر
خدایا ؛ چقدر ؟؟؟
من بنده ی ِ توام ...
صبور نیستم ...
زود رنجم ...
شکننده ام ...
پر از غصه ام ...
بی طاقت ِ دیدن ِ غمم ...
کی شادی ؟
کی لبخند ؟
کی خوشبختی ؟
کی آرامش ؟
کی ' او ' ؟
میخواهم مرحم درد هایش باشم فقط *

217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1396 ساعت: 3:04

قربونت برم خدا ؛

چه صبری داری

و شکر که ذره ای از این بزرگی رو بهمون دادی :)


❣ سختمه ..

ولی از امروز تک تک ِ روزامو دقیق تر میشمارم

میشمارم تا برسم به لبخندام . به وعده ای که خدا داده .

به یه زندگی ِ خوب که حق ِ هر آدمیه .

الهی وَ رَبّی مَن لی غَیرُک

217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 75 تاريخ : شنبه 25 آذر 1396 ساعت: 15:31

خدایا شکرت . واسه بودنش ..

وقتی هست خوبم .

حتی با وجود مشکلاتی که داری کمکمون میکنی حلشون کنیم ..

مهربونیت رو شکر ..

217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 87 تاريخ : چهارشنبه 13 ارديبهشت 1396 ساعت: 9:01

همچنان شب های بیقراری و نگرانی رو پشت سر میزارم.

این همچنان از اون همچنان های چندساله ست ..

امروز از سر درد و مشکلات اعصاب خورد کن کلافه شدم . خواب هم نتونست چاره ی دردام باشه ..

خدایا ؛ میشه یه آرامشی ، صبری ، تسکین قلبی چیزی واسم بفرستی؟ می بینی که این روزا چقد بهش احتیاج دارم . نمیخوام همش به هم بریزم و چندثانیه بعدش سکوت کنم و چیزی جز پشیمونی دستمو نگیره.. خودت دستمونو بگیر . پشت و پناهمون باش ...

217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 88 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1396 ساعت: 0:28

هنوز اینجا آرام ترین ، خلوت ترین و دوست داشتنی ترین جاییست که چشمانم را می بندم و انگشتانم حرف می زنند ...

217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 67 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1396 ساعت: 0:28