235 . وقتی با توام ، من یه آدم دیگم ..

ساخت وبلاگ

دسمـ به شدت آسیب دیده . مـُچم به حدی درد میکنه نمیتونمـ بزارمـ زمین . تو دانشگاه هم آرنج ِ همون دستمـ خورد به صندلی و دردش چندین برابر شد .. اون سردرد کذایی هنوز خوب نشده که دنبالش اینا همـ اومده .. خداروشکر چندروزی از رفتن به دانشگاه معافمـ . کار زیاد دارمـ تو خونه اما حوصله ای واسه انجامشون نــه ..
با 'م' کارد و پنیرمـ . این بار مثه همیشه نیس . اما خیلی وقته دیگه چیزای ِ اینجوری واسمـ کمـ اهمیت شدن . فلانی هنوز توی ِ دانشگاه ازمـ دوری میکنه . درحالی که حتی یه بارمـ باهامـ حرف نزده و چیزی نمیدونمـ .. بازمـ خوبه یوقتایی مثه الآن یه وقت ِ خالی پیدا میشه واسه این که فک کنمـ کی کجای ِ زندگیمه ..
.
به روزای ِ پر از شوق شدیداً احتیاج دارمـ . جفتمون درگیر انتظاریمـ . با این تفاوت که همه زحمتـا افتاده رو دوش ِ پسرک .. همه خستگیا و کمـ خوابیـا . از این بابت خیلـــی ناراحتمـ . کاری از دستمـ برنمیاد و کلافه میشمـ .. دل تنگشــمـ ...
.

خدایــــــا شکـــــرت
217 . از بیهوده ـترین روزها .....
ما را در سایت 217 . از بیهوده ـترین روزها .. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4deltangihaye-ati-708 بازدید : 51 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 9:13